Sunday, June 21, 2009

بدون شرح

مادرم بالاخره یک ایمیل زد و من یک کم خیالم راحت شد. حتی از نوشته های سربسته اش هم می شه فهمید چقدر خوشحاله که من ایران نیستم. مادرم نوشته اوضاع را که می دونی از اول انقلاب بدتره - مادرم همه جوره اش را دیده و یادش هم نرفته
بحث های خاله ام رو اول انقلاب
جنگ و کشتارهای سال ۶۷
۱۸ تیر
و .... که شاید من الان یادم رفته
یک چمدونم را بسته ام و گذاشته ام دم در. با بانک هم تماس گرفته ام که بهم وقت ۲ هفته دیگه را می ده - پاسپورت ایرانی هم ندارم - شناسنامه ایرانی من هم به سلامتی هیچ جا نیست که پیدا بشه
قرار بوده نوامبر برم ایران - مادرم که کلی هیجان زده بود دیگه اصلا حرفشو هم نمی زنه. می خوام ثبت نام کنم کلاسهای کمک های اولیه

Friday, June 19, 2009

من هیچ رنگی نیستم


با این که دوستام را خیلی دوست دارم و می دونم با این نوشته ناراحتشون می کنم می خوام بگم من سبز نیستم

می دونم حداقل 80 درصد اونائی که سبزن هی دورا دور همه رو حمایت می کنن امیدوارن بقیه یک کاری بکنن - برن و کشته بشن! عین 18 تیر. چقدر خانواده ها بچه هاشونو دعوا کردن و اشک ریختن که نرن تو تظاهرات شرکت کنن

اونائی هم که به اسم لباس شخصی هم میومند و با چماق می زدن بقیه رو، باور کنین ایرانی بودن نه افغان بودن و نه لبنانی -ایرانی بودن ورزیده و آماده که همچین بزنن که صداتون در نیاد. بیشتر کسانی هم که کتک خوردن تجدیدیهایی بودن که احتمالا یک سری از مادر و پدر هاشون کتک خورده بودن که چرا تچدید شدن یک بارم از غریبه ها کتک خوردن. حالا بماند که یک سری بی نتیچه مردن

من احساستی هم نیستم. طرفدار رضا پهلوی که یک عمر به اسم سیاست مدار خورده و خوابیده هم نیستم. طرفدار اون رجبی - طالبانی - رادیکال هم نیستم - نظام مذهبی - هر مذهبی رو در صدر هیچ مملکتی رو قبول ندارم.کمنیست هم نیستم ولی می گم همه اینا باید یک نماینده ای در مجلس داشته باشن - با احترام بشنوند و با احترام شنبده بشن .با کشتار هم مخالفم ولی سبز نیستم - من یک آدمم و رژیم بی طرف را دوست دارم و فعلا نماینده ای ازش نمی بینم

باید اعتراف کنم به جز اینکه می تونم بگم با کشتار مخالفم و هیپچ رنگی نیستم به خودم اجازه نمی دم درباره مسائل کشوری که در اون زندگی نمی کنم نظری بدم یا تعیین تکلیف کنم

ایرانی های مقیم کانادا هم که واقعا دموکراسی را دوست دارن کاش یک ذره به سیاست کشوری که توش زندگی می کنن هم علاقه نشون می دادن و به موقع رای می دادن تا دموکراسی اینجا هم به *** کشیده نشه - منظورم به اونائی است که بعد از 20 سال زندگی کردن تو کانادا و استقاده از تمام امکانات هنوز اسم نخست وزیر کانادا رو نمی دونن